در این پست از سایت زندگی برتر ، رمان معانقه را آماده کردیم.برای دانلود رمان معانقه از مهری هاشمی در ادامه پست همراه ما باشید.
خلاصه رمان معانقه
شیرین دختری که واسه نجات زندگیش مجبور میشه دست به کارهایی بزنه که از نظر همه اشتباهه.
اون با آزاد کردن یه زندانی از زندان و شریک شدن باهاش زندگیش رو از این رو به اون رو میکنه. پسر خشن و غیرتی که با تمام مردای پولدار اطرافش فرق داره. اون یه مرد پایین شهریه که حتی بلد نیست مثل اطرافیانش حرف بزنه. حالا شیرین میخواد این مرد رو به همه نشون بده، اونو همراه خودش معرفی کنه و همین باعث میشه از رازایی پرده برداری بشه که همه رو شوکه میکنه.
بخشی از رمان معانقه
فکم رو به هم ساییدم، له کردن اون مردک بمونه واسه وقتی که ثابت شد مقصره.
تکونی خوردم و نالهای زیر لب کردم:
– آخ خدا… مسعود موتورو بردار، شیرین منو برسون خونه درد کتفم کشت منو.
شیرین با عجله سرش رو بالا انداخت.
– نه خونه نمیشه، صورتت زخمی شده فکر مادرتو کردی؟ میریم بیمارستان اول بعدم خونهی مسعود.
سر بالا انداختم و کتفم رو فشردم، امکان نداشت برم بیمارستان، حالم از فضا و بوی گندش به هم میخورد.
– نچ نمیشه، مریض خونه نمیام.
حرص خورد اما با مشت کردن دستش سعی کرد آروم بگیره، انگار زخمی شدنم بهش اجازه نداد تا مثل همیشه جیغ و داد کنه.
– باشه، مسعود زنگ بزن فرشاد بیاد واسه معاینه، منم زنگ میزنم بابام میگم خودش مهمونیو جمعو جور کنه.
شکایتی نکردم، حق داشت، الان هم مامان هم عمو تو وضعیتی نبودن که منو با این حال ببینن.
مسعود با عجله دست تو جیبش کرد و دسته کلید و سمت شیرین گرفت:
– بیا این کلیدا ببرش، منم جمعو جور میکنم میام.
شیرین سری تکون داد، مشغول صحبت با پدرش شد و مسعود من رو دور زد، دست سالمم رو گرفت و حین بلند کردنم گفت:
– ببخشید دادا منه احمق این دردسرارو واست درست کردم، شرمندهم به مولا.